صلح،همزیستی و عدم تبعیض؛آرزوهای یک لیبرال برای اسرائیل و فلسطین |
۱-ایران
و اسرائیل بیاغراق در آستانهٔ یک درگیری نظامی هستند. یهودیان بنیادگرا و دولت دست
راستی نتانیاهو در اسرائیل بر طبل جنگ میکوبند و در ایران نیز عدهای عمدا ً یا سهوا
ً، خواسته یا ناخواسته بر تنور آنان میدمند. این به معنای بروز یک مسئلهٔ اضطراری
برای مردم ایران است. من به جد باور دارم که چنین حملهای اگر روی دهد به زیان جنبش
دموکراسی خواهی ایرانیان است و دست حاکمیت را در سرکوب مخالفان گشودهتر میکند. در
صورت بروز چنین حملهای و با توجه به سوابق حکومت ایران همچنین باید به شدت نسبت به
سلامت جانی «زندانیان سیاسی» که عملا «گروگان» حاکمیت هستند بیمناک بود. هر یک بمبی
که از سوی هواپیماهای متعلق به ارتش اسرائیل روانهٔ خاک ایران شود هدیهای ارزشمند
خواهد بود از سوی بنیادگرایان اسرائیلی برای همتایان ایرانیشان.
۲-این
روزها کمپین نسبتا گستردهای برای رد و بدل شدن پیام صلح و دوستی بین شهروندان ایرانی
و اسرائیلی شکل گرفته است، این کمپین تا حدودی در جلب افکار عمومی خصوصا در اسرائیل
و غرب موفق بوده، یکی از پیامدهای موفقیت نسبی این حرکت برگزاری تظاهرات ضد جنگ از
سوی جمعی از جوانان اسرائیلی در شهر «تلاویو» بود. البته این کمپین نیز مانند هر کنش
سیاسی دیگر منتقدین و مخالفینی دارد، و البته طبق معمول «برخی» از این مخالفین از مسیر
نقد منصفانه خارج شدند و با توسل به «انگیزه خوانی»،«توهین»، «تمسخر» و «ادبیات تحقیر
آمیز» به مقابله با این کمپین برخاستند. در این بین البته «برخی» از مدافعان این کمپین
هم برای دفاع از آن از شیوهها و ادبیاتی استفاده کردند که بیشتر «ضد تبلیغ» و از سر
«عصبانیت» بود. چنین واکنشهایی شاید منجر به تخلیهٔ روانی و آرامش ما شود اما هیچ کمکی
به اهداف ما نخواهد کرد.
۳-مباحث
بین مخالفان و موافقان این کمپین بار دیگر «اسرائیل» و «مسئلهٔ فلسطین» را به وسط میدان
منازعهٔ فکری و سیاسی ایران پرتاب کرده است. انتظار میرفت که این اتفاق بتواند به
شکل گیری جو تفاهم و گفتگو کمک کند اما متاسفانه افراط و تفریطهای دو سوی ماجرا باردیگر
قطار گفتگو را از ریل خارج کرد و برجو بدبینی ودشمن کامی رایج بین نیروهای سیاسی ایران
افزود. از یک طرف برخی موافقین این کمپین جوری سخن میگویند که مواضعشان عملا ً به
دفاع تمام قد ازعملکرد دولت اسرائیل تعبیر میشود و برخی از مخالفین نیز گویا به چیزی
کمتر از «نابودی» اسرائیل تن نمیدهند!
۴-در قضیهٔ
اسرائیل وفلسطین من مدافع موضع «ابومازن» هستم. او و بسیاری دیگر از چهرههای مبارز
فلسطینی از تز دو کشور مستقل در کنار هم دفاع میکنند. آنها خواهان نابودی اسرائیل
نیستند و «موجودیت» آن را به رسمیت شناختهاند، در عین حال فلسطینیها خواهان خروج
اسرائیل از کلیهٔ سرزمینهای اشغالی ۱۹۶۷
هستند. سرزمینهایی که اسرائیل به صورت «غیرقانونی» و با سیاستی
که جز «وقاحت» نامی بر آن نمیتوان نهاد نه تنها به اشغال آنها ادامه میدهد بلکه
دست به شهرک سازی «غیرقانونی» در آنها نیز میزند و از اتفاق ساکنان این شهرکها اکثرا
ً از افراطیترین یهودیان اسرائیلی هستند. به هر حال موضع فلسطینیها برای تشکیل کشورمستقل
در اراضی پیش از ۱۹۶۷
و به پایتختی بیت المقدس شرقی موضعی معقول و مشروع است که حمایت
بین المللی گستردهای هم دارد، حال برای من عجیب است که چطور وقتی فلسطینیها اکثرا
تز دو کشور و درنتیجه «موجودیت» اسرائیل را پذیرفتهاند چطور عدهای از هموطنان ما
از فلسطینیها هم فلسطینیتر شدهاند و با جعلی خواندن ملت اسرائیل به چیزی کمتر از
نابودی کشور اسرائیل رضایت نمیدهند؟!
۵-اکثر
مخالفان کمپین دوستی ایران و اسرائیل با این استدلال که صلح در خاورمیانه بدون در نظر
گرفتن مسئلهٔ فلسطین ممکن نیست با این کمپین مخالفت کردهاند. این البته حرف درستی
است، نه تنها سرنوشت صلح در خاورمیانه بلکه از نظر من سرنوشت مدرنیزاسیوان و دموکراتیزاسیون
خاورمیانه تا حدود زیادی به حل مسئلهٔ فلسطین بستگی دارد و درست از همین منظر معتقدم
یکی از قابل انتقادترین سرفصلهای سیاست خارجی آمریکا نوع مواجههاش با مسئلهٔ فلسطین
است. اما مسئله اینجاست که هدف این کمپین صلح در خاورمیانه نیست! این کمپین هدف به
مراتب متواضعانه تری دارد. این کمپین عجالتا و با توجه به وخامت اوضاع به دنبال این
است که متحدینی در افکار عمومی اسرائیل بیابد که آنها هم مخالف «بمباران ایران» باشند.
مسئلهٔ فوری ما جلوگیری از بمباران ایران است و این فعلا ربط مستقیمی به مسئلهٔ فلسطین
پیدا نمیکند و البته به معنای نادیده گرفتن آن هم نیست.
۶-هیچ
ارتباط و ملازمهای بین لیبرال بودن و دفاع از سیاستهای دولت اسرائیل وجود ندارد! من
فکر نمیکنم هیچ لیبرالی بتواند کشته شدن غیرنظامیان و سیاستهای مبتنی بر آپارتاید
دولت اسرائیل را بپذیرد مگر اینکه آموزههای لیبرالی را نادیده بگیرد و زیر پا له کند.
این درست است که وضعیت حقوق بشر و حقوق دموکراتیک در اسرائیل بهتر از کشورهایی نظیر
عربستان و ایران است اما جامعهٔ اسرائیل جامعه ایست سرشار از تبعیض، تبعیض علیه اعراب،
اقلیتهای دینی، تبعیض علیه یهودیهای آفریقایی تبار و... به نظر من عملکرد دستگاه قضایی
اسرائیل و استقلال آن خیلی جالب است ولی در عین حال ما شاهد موارد متعددی از نقض برابری
شهروندان و اعمال محدودیت بر آزادی بیان و نقض بیشرمانهٔ «حق مالکیت» اقلیت عرب و
مسلمان در اسرائیل هستیم. ضمن اینکه ادامهٔ اشغال سرزمینهای فلسطینی بر خلاف قطعنامههای
۲۳۷ و ۲۴۲ شورای
امنیت و سیاست شهرک سازی در اراضی اشغالی ۱۹۶۷ چیزی نیست که بتواند با
ارزشهای لیبرالی وفق یابد.
۷-بنیادگرایی
یهودی مسئله ایست که کمتر به آن پرداخته شده است، درحالیکه خطر بنیادگرایی یهودی برای
صلح در خاورمیانه به هیچ وجه کمتر از بنیادگرایی اسلامی نیست. آنها مانند همتایان
مسلمانشان «زن ستیز»، «هموفوب» و مدافع خشونت هستند، آنها همچنین خواهان اجرای احکام
شریعت در اسرائیل هستند و از قضا احکام شریعت یهود شباهت فراوانی به احکام شریعت اسلام
دارد، بنابراین میتوان حدس زد که اگر بینادگرایان یهود موفق به اصلاح قوانین جزایی
در اسرائیل شوند حقوق جزای اسرائیل شباهت زیادی با قانون مجازات اسلامی مصوب مجلس شورای
اسلامی و مورد تایید شورای نگهبان پیدا میکند! بنیادگرایان یهودی اکنون به عنوان خطری
برای شهروندان سکولار اسرائیلی، همچنین نظام آموزشی غیر دینی و سکولار اسرائیل را هدف
گرفتهاند. من فکر میکنم افشای چهرهٔ بنیادگرایی یهود و هشدار نسبت به مخاطرات آن
برای صلح در منطقه یکی از مسائلی است که ما لیبرالهای ایرانی باید بیشتر به آن توجه
کنیم. ضمن اینکه من شخصا به عنوان یک لیبرال ایرانی هیچ احساس همدلی و نزدیکیای با
دولتمردانی نظیر نتانیاهو یا لیبرمن ندارم.
۸-برای
یک لیبرال حقوق فرد انسانی در هر جایی فارغ از عقیده، جنسیت و ملیتش مورد توجه است،
نقض حقوق انسانی در هیچ جای جهان پذیرفتنی نیست، پیام صلح به مردم اسرائیل هم به معنای
نادیده گرفتن نقض حقوق انسانی مردم فلسطین نیست. اتفاقا حرکتهایی نظیر این کمپین میتوانند
مقدمهای باشند برای گفتگوی جامعهٔ مدنی ایران با جامعهٔ مدنی اسرائیل در مورد مسئلهٔ
فلسطین، این البته مشروط به این است که ما اول آیین گفتگو را بیاموزیم! آری اول باید
بتوانیم با «خود» گفتگو کنیم.
۹-در اسرائیل،
ایران و فلسطین کودکانی هستند که حق زندگی دارند، آنها هیچ گناهی ندارند و این حق
را دارند که بتوانند زندگی امن، آزاد و مرفهی داشته باشند. ضمن اینکه اینجا در ایران
مردمانی زندگی میکنند که از جنگ و بمباران وحشت دارند، به فکر این مردم باشیم و بکوشیم
که کابوس جنگ تعبیر نشود. شاید هیچ کدام از این تلاشها نتیجه ندهد ولی ما باید کاری
که از دستمان ساخته است را انجام دهیم. به قول محمد رضا یزدان پناه:
«مشخص نیست که اگر قرار باشد در آیندهای نامعلوم، جنگی نظامی و تمامعیار میان ایران و اسرائیل در بگیرد وجود چنین صفحات و عاشقانههایی تا چه اندازه میتواند در پیشگیری از فاجعه مؤثر باشد اما متولیان و اعضای این کمپینهای صلح و دوستی میتوانند ادعا کنند آن کاری که میتوانستند و باید را انجام دادهاند»
در همین زمینه:
شش نکته در مورد کمپین دوستی شهروندان ایرانی و اسرائیلی