۱ انصافعلی هدایت که خود را روزنامه نگاری مستقل
و آزاد معرفی میکند طی مطلبی در وبلاگ شخصی خود نوشته: «من به تازگی به این نتیجه
رسیدهام که راه ایران به سوی دموکراسی، حقوق بشر، و ترقی سیاسی و اقتصادی از درون
شعلههای تجزیه میگذرد» انصافعلی هدایت از آن دسته افرادی است که فعالیت خود را به
عنوان «هویت طلب» آغاز کرد و اکنون به صراحت از تجزیهٔ ایران سخن میگوید. من دوستان
زیادی از اقوام و گروههای زبانی مختلف ِ ایرانی دارم. بسیاری از آنها از وضعیت موجود
ناراضی هستند و معتقدند که تبعیضهای هدفمندی علیه آنها در جریان است، آنها اما تقریبا
همگی به صراحت میگویند که به وحدت و یکپارچگی ایران معتقدند و مطالبات خود را در این
چارچوب پیگیری میکنند، به همین منظور من همواره از کسانی بودهام که با طرد نخبگان
قومی آن هم با برچسب «تجزیه طلبی» یا «تروریسم» مخالفت کرده و میکنم و معتقدم باید
در راه گفتگو و تفاهم با این افراد کوشید.
۲
حالا اگر کسی صراحتا بگوید «تجزیه طلب» است با
او چه باید کرد؟ برخی معتقدند باید به اینگونه افراد «بیمحلی» کرد و به سخنانشان وقعی
ننهاد، برخی هم از لزوم پاسخگویی به این افراد سخن میگویند. اما بگذارید اول یک نکته
را روشن کنم. «تجزیه طلب» هم انسان است و حق دارد مثل هر انسان دیگری از کلیهٔ حقوق
انسانی از جمله آزادی بیان بهرهمند باشد، من با کسی که میگوید ایران باید تجزیه شود
مخالفم ولی با سرکوب و نقض حقوق انسانی او هم مخالفم. البته بدیهی است که هیچ دولتی
در هیچ کجای دنیا در برابر «اقدامات عملی» برای تجزیهٔ خاک خود بیتفاوت نمیماند اما
اگر کسی اعتقادش این است که ایران باید «تجزیه» شود، به صرف این اعتقاد و بیان آن نباید
متعرض او شد هر چند میتوان او را نقد کرد یا پاسخش را داد. بنابراین دفاع از حقوق
افراد «تجزیه طلب» را نیز وظیفهٔ خود میدانم چرا که آنها اولا ً انسانند و ثانیا
به هر حال و طریق «شهروند ایران» محسوب میشوند حتی اگر خود را ایرانی ندانند.
۳ با
برخی از دوستان که صحبت میکردم معتقد بودند نباید پاسخی به آقای «هدایت» داد، من البته
با این حرف موافقم که به اینگونه اظهار نظرها باید به اندازهٔ وزنش «بها» داد ولی
از آنجا که فکر میکنم آنچه آقای هدایت بیان کرده است در واقع بیانگر آمال درونی «برخی»
فعالین معروف به «هویت طلب» در آذربایجان است لازم دانستم چند سطری را در مورد این
اظهارات بنویسم. واقعیت این است که خوشبختانه عقاید امثال آقای هدایت در آذربایجان
طرفدار و خریدار چندانی ندارد و بسیاری از هموطنان آذربایجانی ما مخالفین اصلی چنین
اظهار نظرهایی هستند. به عنوان مثال اخیرا ً و به لطف یکی از دوستان با یک نشریهٔ وزین
دانشجویی به نام «وطن یولی» * آشنا شدم که گردانندگان آن شهروندان میهن دوست آذربایجانی
هستند، در «وطن یولی» که بنابر شهادت شناسنامه و اعضای تحریریهاش «نشریه دانشجویان
آذربایجانی دانشگاه تهران» است نقدهای اصولی و خردمندانهای نسبت جریانات «پان ترک»
منتشر میشود و اهمیت این نقدها وقتی دو چندان میشود که بدانیم نویسندگان این نقدها
اکثرا هموطنان آذربایجانی و ترک زبان ما هستند. در مجموع میتوان گفت این جماعت «پان
ترک» و «تجزیه طلب» پایگاه اجتماعی چندانی در آذربایجان ندارند و تنها به مدد دوپینگ
«رسانهای» در آن سوی مرزها و «جیغ و داد» و ایجاد سر و صداست که به حیات خود ادمه
میدهند. این جریانات البته دست توانایی هم در تحریف تاریخ، جعل خبر و کاربرد ادبیات
مبتنی بر «نفرت» و «خشونت» و حتی «برتری نژادی» دارند.
۴
ترکها نقش و سهم بزرگی در تاریخ ایران داشتهاند،
آنها صدها سال بر ایران حکمرانی کردهاند و برخی نظیر شاه عباس صفوی ایران را به
اوج اقتدار رساندهاند، در مورد این پادشاهان ترک نکتهٔ جالب توجه این است که آنها
ضمن علاقهٔ وافر به زبان مادری خود عشق و علاقهٔ عجیبی هم به زبان و ادب فارسی داشتهاند
و بسیاری از آنها به فارسی شعر هم میسرودهاند
(حتی برخی سلاطین عثمانی به فارسی شعر میگفتهاند). سهم هموطنان آذربایجانی در ساختن
ایران مدرن نیز به هیچ روی قابل انکار نیست، چه در جریان انقلاب مشروطه و چه در جریان
نوسازی ایران و تاسیس دولت مدرن نخبگان آذربایجانی نقش ویژهای داشتهاند. حتی پس از
انقلاب بهمن ۵۷ برخی
از حساسترین پستهای اجرایی و قضایی در دست هموطنان آذربایجانی بوده است، در نقش آنها
همین بس که اکنون هم رهبر جمهوری اسلامی تباری آذربایجانی دارد و هم مهمترین و با
نفوذترین منتقد او یعنی «میرحسین موسوی». اگر به عنوان مثال هموطنان کرد ما به حق
از حذف و عدم مشارکتشان در ساختار قدرت گلایه مندند مسلما چنین گلایهای از سوی هموطنان
آذربایجانی و ترک زبان پذیرفته نیست.البته برخی گلایهها در مورد عدم تدریس زبان مادری و حق انتشار نشریه و کتاب به زبان مادری یا حساسیت روی جوکهای توهین آمیز قومیتی از نظر من درست و به جا هستند هر چند که همین گلایههای به جا هم وقتی دستمایهٔ فعالیتهای افراطی میشوند تنها بر مشکلات میافزاید.
۵
تبریز نیز به عنوان مهمترین شهر ترک زبانان ایران
نقش ویژهای در تاریخ این کشور داشته است. تبریز تا مدتها مهمترین پایگاه روشنفکری
ایران و از قضا به نوعی زادگاه ناسیونالیسم ِ ایرانی بوده است. اکنون نیز تبریز یکی
از بهترین شهرهای ایران و جزء چند کلان شهر اصلی آن است. البته در تبریز و دیگر مناطق
آذربایجان هم فقر و تبعیض وجود دارد ولی به همان اندازهای که در اصفهان و تهران
هم وجود دارد. من در همین استان اصفهان مناطقی را میتوانم به شما نشان دهم که مردم
آن از حداقلی ترین امکانات و استانداردهای زندگی بیبهرهاند، بسیاری از این مشکلات
نظیر فقر و تبعیض در ایران مشکلاتی «ملی» است و ارائهٔ صورتبندی قومی یا محلی برای
آنها تحریف واقعیت است. البته هموطنان کرد، بلوچ و عرب ما میتوانند و حق دارند که
از محرومیتهای مضاعف اقتصادی گلایهمند باشند چرا که فقر در برخی از این مناطق جلوهای
بسیار خشنتر از مناطقی مانند تهران، اصفهان یا آذربایجان دارد، راه حل این مشکل البته
بدون تردید تجزیهٔ ایران نیست!
۶ امثال آقای هدایت راه حل را تجزیهٔ ایران میدانند،
با اندکی واقع بینی و تأمل میتوان گفت که حرکت به سمت تجزیهٔ ایران نه تنها «راه حل»
نیست بلکه دورنمای منزجر کننده و کابوس مانند جنگ داخلی، خشونت، خونریزی، فقر و توسعه
نیافتگی مضاعف را در برابر همهٔ ساکنان این سرزمین قرار میدهد. اینها البته شاید
برای امثال آقای هدایت که در کانادا یا دیگر کشورهای توسعه یافته زندگی میکنند اهمیتی
نداشته باشد و به راحتی فتوای تجزیه بدهند ولی ساکنان این سرزمین از هر قوم و به هر
زبان نمیتوانند و نمیخواهند به سوی چنین کابوسی حرکت کنند. رویای امثال آقای هدایت،
کابوس مردمان این سرزمین است.
۷
بله هستند کسانی که رویای ِ خونین ِ بالکانیزه
کردن ایران را در سر میپرورند این رویا اما در واقعیت تعبیر نخواهد شد. مردمان این
سرزمین به رغم تنشهایگاه بهگاه همواره همزیستی مسالمت آمیز داشتهاند و ایران ِ ما
هر گز شاهد کشتارهای نژادی و جنگهای قومی از آن دستی که مثلا در بالکان یا سودان جریان
داشته، نبوده و نخواهد بود. با این حال باید نسبت به وجود اینگونه افکار و جریانات
حساس باشیم و در مواجهه با آنها هوشیارانه، منطقی و مسئولانه عملی کنیم و خصوصا استفادهٔ
ابزاری این افراد از «حقوق بشر» و جعل عنوان «فعال حقوق بشر» را افشا کنیم، بسیاری
از این افراد (جریانات پان ترک) نه تنها به حقوق بشر اعتقادی ندارند بلکه در حاق اندیشههای
خودنژاد پرست و فاشیست هستند، قسمت با مزهاش اینجاست که آنها در حالی به نقد ناسیونالیستهای
ایرانی میپردازند که خودشان نمایندگان ارتجاعیترین شکل ناسیونالیسم قومی و نژادی
هستند!**
پی نوشت:
*وطن یولی یعنی راه وطن
**برای آشنایی با خصوصیات جریانات «پان ترک» مطالعهٔ دو منبع زیر بسیار مفید است:
۱-پان ترکیسم، یک قرن در تکاپوی الحاق گری/نوشتهٔ جیکوب لاندو و ترجمهٔ حمید احمدی/نشر نی
۲-پان ترکیسم و ایران/نوشتهٔ کاوه بیات/نشر شیرازه